به گزارش مشرق، جعفرعلیاننژادی در مطلبی با عنوان بازیابی امر محسوس در تبلیغات انتخاباتی در کانال خود در ایتا نوشت:
آیا میتوان شور انتخاباتی را عقلانی کرد؟ آیا میتوان هیجان هواداری و طرفداری از نامزدها را روی یک گزاره عقلانی متمرکز کرد؟ این بدن اجتماعی چگونه با لمس عقلانیت جنبانده خواهد شد؟ آیا عقلانیت میتواند تبدیل به امر حسّانی و محسوس شود؟ همه اینها سوالاتی معنادار در این دوره از انتخابات است. در این نوشتار سعی خواهم کرد به این سوالات پاسخ دهم و روزنهای بر چنین امکانی باز نمایم.
بگذارید از اینجا شروع کنیم که ما دو دسته امور داریم، امور فهمیدنی و امور حسکردنی. به طور خلاصه امر مفهوم و امر محسوس. آیا میتوان بین این دو دسته از امور، یعنی امور شناختنی با امور حسانی ارتباط بر قرار کرد؟ اگر چنین امکانی به لحاظ نظری مقدور باشد، بنابراین میتوان در ساخت واقعیت نیز مابهازایی داشته باشد.
بنابراین آن پرسش که آیا میتوان حس و عاطفه را به عقل و خرد گره زد، معنادار بوده و پاسخ مثبت دارد.
تقریبا بیش از 6 سال است که ماهیت رفتار رایدهی در کشورمان تغییر کرده است. میتوان گفت مردم یا رایدهندگان، تا حدی از رفتار سلبی فاصله گرفته و به رفتار ایجابی نزدیک شدهاند. به زبان گویاتر، تاحدی جای رای دادن با این هدف که فلان نامزد رای نیاورد، را با رای دادن برای رای آوردن یک نامزد کاربلد عوض کردهاند. شاید بتوان دلایل کاهش مشارکت را در سه رخداد انتخاباتی قبلی از این نظرگاه تحلیل کرد. در واقع آرا ماهیت ایجابیتر و کیفیتر پیدا کرده و مردم کمکم مایل به شناختن برنامههای نامزدها و فهم توان آنان برای اجرای این برنامهها شدهاند.
دست بر قضا در این شش سال خبری از کمپینها یا کارناوالهای حسی و هیجانی انتخاباتی نیز نبود. برخی جریانات سیاسی ماهر در گرفتن رای سلبی نیز بدلیل انتساب به وضع موجود دولت اعتدال، ظرفیت و توان ایجاد چنین کمپینهایی را نیز نداشتند. در انتخابات زودهنگام اخیر اما این جریانات با یک امر غیرمنتظره و پیشبینی نشده مواجه شدند و امیدوار به ایجاد فضاهای منفی برای اخذ آرای سلبی شدند. پرسش این یادداشت ناظر به همین وضع است، اینکه چگونه میتوان شور انتخاباتی را بر بنیان این تغییر ماهوی بنا کرد. یعنی شوری که بر اساس رفتار عقلانی مردم و نه رفتار هیجانی و احساسی شکل بگیرد.
تقریبا اکثر قریب به اتفاق کارشناسان، روی برانگیزاننده نبودن کمپینهای تبلیغاتی تا این لحظه تاکید کردهاند. جریان اصلاحات نیز برای ایجاد چنین شوکهایی در تلاش است. اما به نظر می رسد، راه صحیح برای ایجاد چنین شوری، فهم درست مساله باشد. فهم این تغییر و این فرض که ماهیت رایدهی تغییر کرده است. اغتشاشات 1401 را میتوان به یک معنا واکنشی رادیکال به چنین تغییراتی دانست. شاید بتوان گفت در آن حوادث، تا حد زیادی باقیمانده روشها و تکنیکهای تحریک اجتماعی، بکار گرفته شد، اما حاصلی جز یک تعلیق کوتاه مدت در مسیر کلی چنین عقلانیتی نداشت.
جنباندن بدن اجتماع و تحریک امیال آن که با ایده حذف سر یا رهبری راهبردی جنبش، آن تعلیق را ایجاد کرده بود و تا حدی به خواسته های خود رسید، اکنون چیز جذابی برای جریان ماهر در ایجاد فضاهای سلبی باقی نگذاشته است. بنابراین از هر سو که نگاه میکنیم، مساله آن است که چگونه میتوان شوری عقلانی ایجاد کرد. پل بین امر محسوس و امر مفهوم چیست؟ چگونه می توان بر شمار انتخابگران عقلانی افزود؟ برای حداکثری کردن رای ایجابی چه میتوان کرد؟پاسخ در شناخت امر زیبا است. رمز موفقیت ها نامزدها و کمیپنهای آنان، در «زیبایی»«شناسی» است.
ما کم و بیش در وضع مدرن قرار گرفتهایم. در جامعه مدرن که نیروهای دوگانه به طور پیوسته آن را در وضعیت دوقطبی قرار میدهد، زیباییشناسی نسخه علاج است. از یک سو با انتزاعی شدن و غیرشخصی شدن روزافزون مسائل و روندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای کارایی بیشتر و عملکرد عقلانی مواجهیم و از سوی دیگر با روند شخصی و جزئی شدن حیات فردی و وجودی آدمها مواجهیم. به یک معنا افراد زیادی به خواستنیهای خود در حوزه شخصی دست پیدا میکنند، بنابراین معنای وعدههای توخالی و بی هنر محسوس در حوزه عمومی کم اثر میشود.
زیباییشناسی اما دانشی است که به صورت نظاممند به امور حسپذیر پرداخته است و در قیاس با نگاه تحقیرآمیز و گذشتهنگر، این امور را واجد حقایقی دانسته و از آنها برای میانجیگری و انتقال امور کلی استفاده کرده است. موضوع زیباییشناسی از این نظر تجربه در هم تنیده جزئی و کلی، حس پذیر و فهمپذیر و محسوس و مفهوم بوده است. بنابراین این تجربه در جامعه مدرن که تمایز میان عمومی و خصوصی، عقلانی و عاطفی، علمی و اخلاقی زیاد شده است به جایگاهی نمونه در تشخیص دردها و زخمهای عمومی جامعه و پیشنهاد شفا برای آن تبدیل میشود.
با این توضیح معلوم میشود حل آن معما منوط به مهارت زیباییشناختی در برقراری ارتباط بین امور محسوس و مفهوم یا امور حسی و عقلی است. خروجی برقراری این ارتباط، یک اثر هنری است که امکان عمیقترین همدلی و احساس فهم مشترک را فراهم میآورد. با اینکه هر فردی به نحو شخصی یک اثر هنری را تجربه کرده و با آن مواجه میشود، اما این تجربه شخصی ذاتا تعمیمپذیر بوده و روی آحاد اجتماعی تاثیرگذار است.
بنابراین با تولید اثر هنری، میتوان به شور انتخاباتی، تعین عقلی بخشید. چند پیشنهاد در این زمینه به ذهن نگارنده میرسد:
هنر بیانگری شاید یکی از مهمترین ابزارهای ایجاد چنین شوری باشد. بنابراین اولین مهارت لازم برای نامزدها و مبلغین آنها، داشتن زبان شیوا و بیان بلیغ و فصیح است. نتیجه آنکه معنای نفوذ کلام در فضای ایجابی فعلی، یعنی بیان عقلانی امور به نحو جذاب و جلب کننده است.
هنر تبدیل ایدههای متعالی و نادیدنی به امور مادی و رویتپذیر. در فضای ایجابی فعلی این هنر به معنای بهرهبرداری از فنون بازنمایی تجسد آن ایدهها در امور جزئی زندگی روزمره است. یعنی بیان هنری گرهگشایی راهحلهای کلان در زندگی روزمره با موسیقی و تصویر و...
هنر حسآمیزی ارگانیک در بدنه هواداران جدی. یعنی در فضای ایجابی فعلی مشاورین و مبلغین حلقههای اول نامزدها، از قدرت اقناع هواداران برای تبدیل شدن به شبکه توزیع امر محسوس در میان مردم معمولی برخوردار باشند. اگر بدنه هوداران جدی اقناع شوند، شعاع پیرامونی را تحت تاثیر قرار میدهند.
هنر مردمیسازی کمپین انتخاباتی. در فضای ایجابی موجود روشهای سلبی کمتر از روشهای ایجابی موثر و نافذ است. یعنی ستادهای انتخاباتی به راههای ایجاد انگیزش عقلانی در جمعیتها برای حضور در جلسات انتخاباتی نامزدها و سرایت شور آن به دیگر سلیقهها و آحاد اجتماعی برسند.
هنر تبدیل امر سیاسی به امر فرهنگی. باید بین وضع سیاسی کشور و حال شخصی افراد پیوند مثبت برقرار کرد. یعنی ستادهای تبلیغاتی به راهحلهایی برسند که مردم تغییر حال فعلیشان را در نسبت با تغییر وضع کشور درک کنند. اینکه اگر وضع کشور خوب شود، حال آنان نیز به طریق اولی خوب میشود.
هنر تبدیل امر اقتصادی به امر سیاسی. یعنی گفتار کارشناسی اقتصادی برانگیزاننده نیست، این گفتار نیاز به یک واسطه ملموس دارد. گفتار سیاسی وجه ملموستری نسبت به گفتار اقتصادی دارد. ستادهای تبلیغاتی، باید به راهحلهایی برسند که تغییر رئیس جمهور برای مردم معنادار شود و آنها متوجه باشند واقعا فرق میکند چه کسی به پاستور برسد.
هنر امیدبخشی و افق سازی. ایجاد انتظار مثبت برای بهتر شدن وضع موجود از طریق بروز و برجستهسازی ویژگیهای اختصاصی در نامزدها یکی از مهمترین اقدامات در این خصوص است. در فضای ایجابی فعلی باید روی مزیت های مثبت نامزدها اقدام به نمادسازی کنند. نمادسازی روی عرضهداری، کارآمدی، کاربلدی، اجماعسازی، اخلاقمداری، راستگویی و ...
هنر انتخاب شعار و واژهسازی. ستادهای تبلیغاتی باید روی گفتارهای که اثر نشانهای بالا دارد متمرکز شوند. این گفتارها به طور ویژه میتواند از دل بیان بیم و امیدهای مردم معمولی کشف شده و روی بازنمایی هنری آنها متمرکز باشد.